مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام ( نماز ظهر عاشورا )
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را و بالا میزند مردی دوباره آستـیـنش را وضو میسازد از خون گلوی خود چه راز است این؟ که میدانـد گـوارایی آب آتـشـیـنـش را؟ سراپا نیـتی دارد به ترک پا و سر آنجا که میبیند به مرگ خویشتن احیای دینش را به خون تکبیرةالاحرام میبندد به ظهر عشق که بسپارد به تیغ کج، قیام راستـینش را خودش هم خوب میداند چه کس در انتظار اوست چه با احساس میخواند نماز آخرینش را |